من، قلم، کاغذ
حدود پنج شیش سال پیش من ادعای دوستی با قلم و کاغذ رو کردم ، با همه دوری ها و دعواها و سر و کله زدنامون تو این مدت اعتراف میکنم هر مشکلی بوده از طرف من بوده، ولی اون قسمت از ماجرا خیلی خوشحال کنندس که هنوزم باهاشون دوستم ^•^ یعنی اونقدرا هم بد نبودم... یادمه قبلن هم راجبشون نوشته بودم حتی. و خب حالا فاز دوم قصه ما از اون جا شروع میشه که آدما با خوندن آثار ما سه تا میگن چه خوب نوشته، چقد استعداد داره و این حرفا.. حالا جدا از اینکه واقعا خوب نوشته یا نه؟ بدونین که من تنها نبودم... ما سه تایی حرفامونو زدیمو و شما هم خوشتون اومد ، سه تایی ازتون ممنونیم که ابراز میکنین نظرتونو آی آدما... :)) ما اون موقع واسه خودمون مینوشتیم و لذت میبردیم، شمام میخواین ببرین نمیخواین نبرین :)) و همچنان واسه خودمون مینویسیم و لذت میبریم ^•^
پ.ن: قلم و دفتر من جادویی ان و هیچوقت تموم نمیشن،